داستان جک و لوبیای سحرآمیز، ماجرایی را روایت می کند که ریشه در متن عهد عتیق داشته و به یکی از باورهای کهن یهود درباره رابطه انسان با خدا می پردازد. این مسئله به شکلی بسیار زیبا و سمبلیک توسط نویسندگانی چیره دست در پس داستانی هیجان انگیز پنهان گردیده است و تنها کسانی پی به اصل ماجرا می برند که با شیوه داستان سرایی رمزگونه که بخش زیادی از آن ریشه در تورات دارد آشنایی داشته باشند.
جک غول کش : Jack the Giant Slayer
کارگردان : Bryan Singer
نویسنده : Darren Lemke ، Christopher McQuarrie
بازیگران : Nicholas Hoult…Jack – Eleanor Tomlinson…Isabelle – Ewan McGregor…Elmont – Stanley Tucci…Roderick
ژانر : ماجراجویی (ژانر پنهان: ایدئولوژیک)
برای درک بهتر جریان فیلم باید چند نکته را مد نظر داشت. نخست اینکه داستان اولیه به صورتی کاملا نمادین گفته شده و اشاره چندانی به جزئیات نکرده است؛ بنابراین تشخیص لایه های پنهان و مفهوم مورد نظر نویسنده بسیار دشوار است. در داستان اصلی جک به عنوان پروتاگونیست و غول به عنوان آنتاگونیست، ایفای نقش می کنند که در نهایت جک با تصاحب ثروت غول موفق می شود او را از بین ببرد.در نسخه های بعدی داستان، نویسندگان با جزئیات بیشتر به مفهوم مورد نظر نویسنده و ریشه های اعتقادی آن پرداخته و به صورت آشکارتری به ماجرا را روایت کرده اند.
فیلم «جک غول کُش» بر اساس یک قصه قدیمی بسیار مشهور «جک و لوبیای سحرآمیز» ساخته شده است. قدیمی ترین نسخه این داستان در سال ۱۸۰۷ توسط «بنیامین تبارت» نوشته شده است. سپس چندین نویسنده دیگر اقدام به بازنویسی داستان کرده که معروف ترین نسخه آن مربوط به «جوزف جیکوبز» در سال ۱۸۹۰ است. روایت این داستان توسط نویسندگان انگلیسی تبار موجب شده تا بسیاری از منتقدان دچار اشتباهی فاحش پیرامون ریشه داستان شده و آن را داستانی انگلیسی بنامند؛ اما با توجه به رمزآلود بودن داستان و ریشه های نمادگرایانه آن می توان پی برد که این داستان دارای ریشه های باستانی بوده و عقبه بسیار کهنی دارد که به دورانی پیش از به وجود آمدن انگلیس مربوط می شود.
در نسخه ای که توسط «جوزف جیکوبز» بازنویسی شده، جک پس از بالا رفتن از ساقه لوبیا با زن غول مواجه می شود و زن نیز بیشتر از آنکه با همسرش همراه باشد به جک متمایل بوده و به او کمک می کند تا گنج های غول را سرقت کرده و با خود به زمین ببرد…
در نسخه دیگری از داستان که توسط «اندرو لانگ» بازنویسی شده به شکل واضح تر درباره مفهوم اصلی قصه سخن گفته شده و جزئیات قابل فهم تری از اصل ماجرا که ریشه در تورات دارد را بیان کرده است. در این نسخه، جک پس از بالا رفتن از ساقه لوبیا، خود را در مقابل قصری بسیار زیبا می بیند و در حالی که محو تماشای آن است، یک پری با چوبی جادویی و کلاهی بلند ظاهر می شود و با او گفتگو می کند. جک درباره قصر بزرگ و مالک آن سوالاتی پرسیده و پری برای وی توضیح می دهد که این قصر متعلق به یک شوالیه نجیب بوده که به همراه خانواده خود در آن زندگی می کرده است.
در همسایگی آنها یک موجود شریر وجود داشته که نسبت به آنها حسادت ورزیده و قصد تصرف قصر را داشته است. پس از مدتی این موجود شریر به کمک یکی از خدمه وارد قصر شده و شوالیه را در خواب می کشد. همسر شوالیه به همراه نوزاد کوچک خود موفق به فرار شده و به جای دوری فرار می کند. جک در حین گفتگوی با پری متوجه می شود که آن قصر زیبا متعلق به پدرش بوده و باید حق خود را از غول پس بگیرد. در نهایت جک با کشتن غول، موفق به پس گرفتن میراث خود شده و آن قصر زیبا و بزرگ را از آن خود می کند.

در نسخه هایی که توسط «ادوین سیدنی» و دیگران بازنویسی شده نیز تقریبا داستانی مشابه روایت گردیده است؛ اما در فیلم «جک غول کش» علاوه بر خط تعلیق اصلی داستان که به تقابل جک با غول می پردازد، جزئیات دیگری نیز به داستان افزوده شده و به صورت آشکارتری به مفهوم مورد نظر تورات اشاره گردیده است. نویسنده این فیلم با افزودن یک داستان فرعی دیگر که از منابع کهن یهود گرفته شده درصدد افزودن بر جذابیت اثر خود بوده است. به همین دلیل مخاطب گرامی باید در ذهن خود به تفکیک داستان اصلی و شاخ و برگ هایی که توسط نویسنده فیلنامه به آن اضافه شده بپردازد تا دچار سردرگمی نشود. در ادامه به تحلیل این فیلم و کشف زوایای پنهان آن خواهیم پرداخت و تلاش خواهیم نمود تا با رمزگشایی از زوایای پنهان فیلم در زمان مناسب توضیحاتی را درباره هر یک از بخش های آن ارائه کنیم.
برای درک ریشه داستان ضرورت دارد منابعی که فیلمنامه با الهام از آنها نوشته شده را مورد بررسی قرار دهیم. بخش مهمی از فیملنامه این فیلم بر اساس تورات نوشته شده است و بیان کننده دیدگاه های یهود درباره رابطه انسان با خداست.

رابطه ای که با یک سوء تفاهم بزرگ در ابتدای خلقت شکل گرفته و منجر به کینه ای عمیق و تاریخی میان انسان و خدا گردیده است. به همین جهت بخش هایی از تورات که مربوط به داستان آفرینش است را مرور می کنیم:
تورات – سِفر پیدایش- بخش «داستان خلقت»
(سِفر معادل فصل است مانند یک کتاب که به چند فصل تقسیم بندی می شود)
۱۶_ خداوند، آدم را در باغ عدن گذاشت تا از آن نگهداری نمايد. ۱۷_ به او گفت همه ميوه های درختان باغ بخور، بجز ميوهء درخت شناخت نيک و بد، زيرا اگر از ميوه آن بخوری، مطمئن باش خواهی مرد. 18_ خداوند فرمود شايسته نيست آدم تنها بماند. بايد برای او يار مناسبی به وجود آورم. سپس حوا را آفرید. آدم و همسرش، هر چند برهنه بودند، ولی احساس خجالت نمی کردند.
تورات – سِفر پیدایش – بخش «سقوط انسان»
۱_ مار از همه حيواناتی که خداوند به وجود آورد، زيرک تر بود. روزی مار نزد زن آمده به او گفت آيا حقيقت دارد که خدا شما را از خوردن ميوه ء تمام درختان باغ منع کرده است؟ ۲_ زن در جوا ب گفت : ما اجازه داريم از ميوه همه درختان بخوريم ، بجز ميوه درختی که در وسط باغ است . ۳_ خدا امر فرموده است که از ميوه آن درخت نخوريم و حتی آن را لمس نكنيم وگرنه می ميريم.
4_ مار گفت مطمئن باش نخواهيد مُرد؛ بلكه خدا خوب می داند زمانی که از ميوه آن درخت بخوريد، چشمان شما باز می شود و مانند خدا می شويد و می توانيد خوب را از بد تشخيص دهيد. ۶_ آن درخت در نظر زن، زيبا آمد و با خود انديشيد: ميوه اين درختِ دلپذير، می تواند، خوش طعم باشد و به من دانايی ببخشد. پس از ميوه درخت چيد و خورد و به شوهرش هم داد و او نيز خورد. 7_ آنگاه چشمانِ هر دو باز شد و از برهنگی خود آگاه شدند؛ پس با برگ های درختِ انجير پوششی برای خود درست کردند. ۸_ عصر همان روز، آدم و زنش، صدای خداوند را که در باغ راه می رفت شنيدند و خود را لابلای درختان پنهان کردند. 9_ خداوند آدم را ندا داد : ای آدم ، چرا خود را پنها ن می کنی؟ ۱۰_ آدم جواب داد: صدای تو را در با غ شنيدم و ترسيدم . زيرا برهنه بودم ؛ پس خود را پنهان کردم. ۱۱_ خداوند فرمود: چه کسی به تو گفت که برهنه ای؟ آيا از ميوه آن درختی خوردی که به تو گفته بودم از آن نخوری؟ ۱۲_ آدم جواب داد: اين زن که يار من ساختی از آن ميوه به من داد و من هم خوردم.
توضیح: در تورات موجود، خداوند به مثابه موجودی مادی و کینه توز توصیف شده است. موجودی به شکل انسان با بدنی بزرگتر که در باغ بهشت قدم می زند و از قدرت یابی آدم و فرزندانش هراس دارد. این موجود، ترجیح می دهد که آدم و فرزندانش از قدرت درک و فهم بی بهره باشند تا بتواند بر آنها تسلط داشته باشد. درست مانند تسلط یک چوپان بر گوسفندان خویش.
13_ آنگاه خداوند از زن پرسيد: اين چه کاری بود که کردی؟ زن گفت : مار مرا فريب داد. ۱۴_ پس خداوند به مار فرمود: بسبب انجام اين کار از تمام حيوانات وحشی و اهلی زمين، ملعون تر خواهی بود. تا زنده ای روی شكمت خواهی خزيد و خاک خواهی خورد.
15_ (ای مار) بين تو و زن و نيز بين نسل تو و نسل زن، خصومت می گذارم . نسلِ زنْ، سر تو را خواهد کوبيد و تو پاشنه وی را (نیش) خواهی زد. ۱۶_ آنگاه خداوند به زن فرمود: درد زايمان تو را زياد می کنم و تو با درد، فرزندان خود را خواهی زاييد. مشتاق شوهرت خواهی بود و او بر تو تسلط خواهد داشت. ۱۷_ سپس خداوند به آدم فرمود: چون گفته زنت را پذيرفتی و از ميوه آن درختی خوردی که به تو گفته بودم از آن نخوری، زمين را مورد لعنت قرار خواهم داد و تو تمام ايام عمرت با رنج و زحمت از آن کسب معاش خواهی کرد. ۱۸_ از زمين خار و خاشاک برايت خواهد روييد و گياهان صحرا را خواهی خورد. ۱۹_ تا آخر عمر به عرق پيشانی ات نان خواهی خورد و سرانجام به همان خاکی باز خواهی گشت که از آن گرفته شدی؛ زيرا تو از خاک سرشته شدی و به خاک هم برخواهی گشت.
۲۲_ سپس خداوند فرمود: آدم مانند ما شده است و خوب و بد را می شناسد، نبايد گذاشت از ميوه «درخت حيات» نيز بخورد و تا ابد زنده بماند. ۲۳_ پس خداوند او را از باغ عدن بيرون راند تا برود و در زمينی که از خاکِ آن سرشته شده بود، کار کند. ۲۴_ بدين ترتيب او آدم را بيرون کرد و در سمت شرقی باغ عدن، فرشتگانی قرار داد تا با شمشير آتشينی که به هر طرف می چرخيد، راه « درخت حيات » را محافظت کنند.
توضیح: در تورات موجود، عمر جاودان خداوند به دلیل خوردن یک میوه از درخت حیات محقق گردیده است و انسان ها نیز در صورت دسترسی به آن میوه همانند خداوند به عمر جاودان دست خواهند یافت. همین تعابیر باعث شده تا یهود نسبت به خداوند کینه ای عمیق و تاریخی داشته و به جنگ با خدا بپردازد.
نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد مقایسه مسیر تکامل انسان در تورات و قرآن است. در تورات، سرپیچی و نافرمانی از دستورات خداوند موجب تکامل انسان شد. این در حالی است که قرآن، تنها مسیر تکامل انسان را پیروی از دستورات الهی می داند.
تحلیل فیلم
داستان فیلم از جایی آغاز می شود که کودکی به نام «جک» کتابی قدیمی را به پدرش داده و از وی می خواهد که قبل از خواب برایش قصه بخواند. پدر می پرسد که تا کجای کتاب را خوانده بودیم و جک پاسخ می دهد: عده ای می خواستند به آسمان راه پیدا کنند. و پدرش پاسخ می دهد با کاشتن لوبیاهای سحرآمیز…
این سکانس از فیلم به قسمتی از متن تورات و دیگر منابع یهود اشاره دارد. بر اساس این منابع، فرزندان آدم پس از طوفان نوح در زمین زاد و ولد کرده و جمعیت آنان زیاد شد. سپس با یادآوری آنچه از اجداد خود درباره بهشت شنیده بودند، تصمیم می گیرند زندگی پر از رنج و مشقت در زمین را رها کرده و بار دیگر به آن بهشت زیبا و پر از نعمت که در آسمان قرار داشت برسند. برای دستیابی به این هدف، تصمیم می گیرند برج بلندی در شهر بابل ساخته و از طریق آن به آسمان بروند.
کتاب Midarsh :
میدارش یکی از منابع ادبیات ربانی یهود است. در بخشی از این کتاب، به هدف سازندگان برج بابل از ایجاد چنین سازه عظیمی اشاره کرده و دلیل آن را نارضایتی از تقسیم بهشت و زمین میان خدا و انسان ها بر می شمرد:
این عمل (ساخت برج بابل) در قوانین شریعت یهود، عصیان و شورش علیه خدا محسوب می شده است. سازندگان برج که در منابع یهودی به «نسل موفق» معروف بوده اند با خود گفتند که الوهیم هیچ حقی ندارد که دنیای بالایی (بهشت) را برای خود برگزیند و دنیای زیرین (زمین) را برای ما بگذارد. پس ما نیز برجی خواهیم ساخت با بتی بر فراز آن شمشیر در دست تا چنان به نظر آید که او قصد جنگ با خدا را دارد.
در «تلمود» که یکی از مهم ترین منابع یهود است پیرامون ساخت برج بابل آمده است:
برخی از آن نسل گناهکاران حتی می خواستند به جنگ خدا در آسمان بروند. آنها به این عمل وحشیانه خود ترغیب می شدند وقتی که می دیدند تیرهایی را که به آسمان می فرستند خون آلود گشته و به زمین باز می گردد. پس انسانها به این باور رسیدند که می توانند علیه ساکنین آسمان ها اعلان جنگ کنند.
تورات – سِفر پیدایش – بخش « برج بابل»
۱_ در آن روزگار همه مردم جهان به يک زبان سخن می گفتند. ۲_ جمعيت دنيا رفته رفته زياد می شد و مردم به طرف شرق کوچ می کردند. آنها سرانجام به دشتی وسيع و پهناور در بابِل رسيدند و در آنجا سكنی گزيدند. 3_ مردمی که در آنجا می زيستند با هم مشورت کرده، گفتند بياييد شهری بزرگ بنا کنيم و برجی بلند در آن بسازيم که سرش به آسمان برسد تا نامی برای خود پيدا کنيم.
۵ و ۶_ اما هنگامی که خداوند به شهر و برجی که در حال بنا شدن بود نظر انداخت، گفت: زبان همه مردم يكی است و متحد شده ، اين کار را شروع کرده اند. اگر اکنون از کار آنها جلوگيری نكنيم ، در آينده هر کاری بخواهند انجام خواهند داد.
7_ پس زبان آنها را تغيير خواهيم داد تا سخن يكديگر را نفهمند. 8_ اين اختلافِ زبان موجب شد که آنها از بنای شهر دست بردارند؛ و به اين ترتيب خداوند ايشان را روی زمين پراکنده ساخت. ۹_ از اين سبب آنجا را بابل (يعنی اختلاف) ناميدند، چون در آنجا بود که خداوند در زبان آنها، اختلاف ايجاد کرد و ايشان را روی زمين پراکنده ساخت .
در سکانس بعد توضیح می دهد که افرادی که لوبیاها را کاشتند، پس از بالا رفتن از ساقه آن با سرزمینی روبرو می شوند که غول های مخوفی در آن زندگی می کردند. غول ها از طریق ساقه لوبیا به زمین آمده و به انسان ها حمله می کنند.
در مقدمه این نوشتار گفتیم که نویسنده برای جذابیت فیلم، شاخ و برگ هایی را به داستان اصلی یعنی قصه جک و لوبیای سحرآمیز افزوده است. این بخش، یکی از همان شاخ و برگ هاست. در قصه اصلی، جک پس از بالا رفتن از ساقه لوبیا به قصر غول وارد می شود و گنج های او را سرقت می کند. اما در این فیلم، تغییراتی وجود دارد که در ادامه درباره آنها بیشتر توضیح خواهیم داد.
همزمان با اینکه جک در کلبه محقر خود مشغول خواندن داستان غول هاست، در قصر پادشاه نیز ملکه در حال خواندن همین داستان برای دختر خود است. کارگردان در این قسمت به معرفی یکی از شخصیت های اصلی یعنی شاهزاده خانم زیبا می پردازد تا بتواند در نمادگرایی از وی استفاده کند.
این نکته را به یاد داشته باشید که «زن» در ادبیات و سینمای استراتژیک، نماد «سرزمین» است.
«پایان قسمت اول»