در بخش اول تحلیل فیلم «رستگاری در شاوشنک» دیدیم که کارگردان با چینش برخی مولفه ها به صورت سمبلیک به دنبال بازسازی تقابل تاریخی کلیسا با بورژوازی در قرون وسطی بوده است. در همین راستا یک کارمند بانک به نام اندی دوفرین به جرم قتل همسر و خود و یک مرد دیگر به حبس ابد محکوم شده و به زندان شاوشنک که تحت مدیریت یک فرد مسیحی متعصب قرار دارد، وارد می شود. حال در ادامه فیلم، سکانس های مربوطه را که به وقایع تاریخی آن عصر اشاره دارد را رمزگشایی می کنیم.
در یکی از سکانس ها، اندی با استفاده از دانش خود در زمینه بانکداری به رئیس نگهبان ها کمک می کند تا ارثیه خود را از مالیات معاف ساخته و تمام مبلغ آن را برای خودش نگه دارد.
اندی دوفرین در مقابل کاری که برای رئیس نگهبانان زندان انجام می دهد از وی می خواهد تا به دوستانش تعدادی نوشیدنی خنک بدهد. این موضوع موجب می شود تا زندانی ان گروه که مشغول قیرگونی سقف یکی از ساختمان های زندان هستند احساس بسیار خوبی را تجربه کنند و همین مسئله باعث می شود خود را به اندی مدیون بدانند.

این اقدام نیز نشان دهنده هوشمندی قهرمان داستان است که همزمان موجب می شود در ادامه فیلم هم نگهبان ها و هم زندانیان نسبت به وی برخورد محترمانه تری داشته باشند.
در لایه دوم فیلم نیز بانکداران قرون وسطی که گرفتار زندان قوانین کلیسا شده بودند با بکارگیری روش هایی توانستند شرایط را به نفع خود تغییر داده و از عواقب مرگباری که شوراهای کلیسا برایشان در نظر گرفته بود جان سالم به در ببرند.
به عنوان مثال برخي از بانکداران قرون وسطی در وصيت نامه هاي خود ذکر می کردند كه به منظور جبران درآمدهاي نامشروع، بخشي از اموال آنان بين كليسا يا نيازمندان توزيع شود. برخي ديگر از بانكداران درصدد خريد «مجوز ورود به بهشت» از اسقف ها و کشیش ها برآمدند. در قرن چهارده، بانك های فلورانس، بخشی از سود خود را براي توزيع بين فقيران كنار مي گذاشتند و این وجوه را در حسابی به نام «خدای من؛ خدای ما» نگهداری می كردند.(Galassi, 1992: 314)
در یکی دیگر از سکانس های فیلم، اندی با استفاده از چکشی که رد برایش آورده در حال نوشتن اسم خود بر روی دیوار سلولش است. سپس فکری به سرش زده و به سراغ رد می رود و از او درخواست می کند تا پوستر بزرگ یک بازیگر سینما را برایش بیاورد.
کارگردان در این بخش به بیننده، نشان نمی دهد که در ادامه نوشتن اسم اندی بر دیوار سلول چه اتفاقی رخ می دهد و به این وسیله نقشه فرار اندی را در هاله ای از ابهام قرار می دهد. در انتهای فیلم مجددا به این بخش بازگشته و جزئیات را نمایش می دهد.
در آنجا بیننده متوجه می شود که اندی همزمان با اینکه کارهای مالیاتی نگهبانان زندان را انجام داده و با سیستم همکاری دارد به فکر فرار و آسیب زدن به آن نیز بوده است. این دقیقا همان اتفاقی است که در قرون وسطی توسط طبقه بورژوا و بانکداران در تعامل با کلیسا رقم خورد.
گروهی که در زندان شاوشنک موجب اذیت و آزار اندی می شدند در یک درگیری او را به شدت مجروح ساخته و یک ماه در درمانگاه بستری می شود. رئیس نگهبان ها که خود را مدیون اندی می داند، سردسته گروه را به شدت کتک زده و همین مسئله درس عبرتی برای دیگران می شود.
این سکانس نشان دهنده روند نفوذ تدریجی اندی در سیستم خشن و غیرقابل انعطاف زندان است. اندی با اقدامی هوشمندانه موفق می شود توجه سیستم را به خود جلب کرده و حمایت آن را به دست آورد. شخصیت اندی که در این فیلم، نماد مبارزه با سیستم مسیحی حاکم است در ابتدای ورود به زندان با شرایط سختی مواجه می شود. شرایطی که تحمل آن برای هر انسانی غیرممکن است. اما پس از گذشت مدتی به مرور خود را با شرایط وفق داده و دوستانی برای خود پیدا می کند.
در لایه دوم فیلم نیز بانکداران قرون وسطی با استفاده از ثروت و امکانات خود توانستند به تدریج در میان کشیش ها و افراد صاحب نفوذ کلیسا، طرفدارانی به دست آورده و اندکی از شرایط دشوار پیشین فاصله بگیرند.
در بخشی از فیلم، رئیس زندان به طور سرزده برای بازدید از سلول ها به زندان وارد می شود. در این هنگام اندی مشغول خواندن کتاب مقدس است.
درباره نقد فنی این سکانس باید به نکته ای مهم اشاره کرد. وقتی دوربین به سلول اندی می آید کارگردان، تعمدا حرکت دوربین را از کتابی که در دست او قرار دارد آغاز می کند. حرکت دوربین به صورت کلوز آپ از کتاب مقدس شروع شده و در نمایی باز تر به چهره بازیگر و دیوار سلول ختم می شود.
کارگردان با این اقدام قصد دارد مسئله خاصی را درباره استراتژی و هوشمندی قهرمان داستان به بیننده القا کند. حرکت اندی هنگام بازدید رئیس زندان بسیار زیرکانه است. او برعکس زندانیان دیگر از همان ابتدا متوجه اهمیت کتاب مقدس برای سیستم حاکم می شود. بنابراین شروع به خواندن آن کرده و تمام آیه های آن را حفظ می کند.
پس از ورود رئیس زندان به سلول اندی، اولین چیزی که توجه او را جلب می کند نیز همین مسئله است. در گفتگویی که میان اندی و رئیس زندان صورت می گیرد، آیه هایی از کتاب مقدس خوانده می شود و ما متوجه می شویم که اندی به اندازه رئیس زندان به انجیل تسلط یافته است.
آیه ای که اندی از انجیل می خواند نوعی تهدید است و ما در پایان فیلم که اسناد فساد مالی رئیس زندان لو رفته و تعدادی از ماموران ایالت برای دستگیری وی می آیند، معنای آن می فهمیم. «مراقب باشید چون نمی دانید که ارباب خانه چه زمانی می آید».
نمادگرایی
قرار گرفتن کتاب مقدس در دست یک بانکدار، از منظر نمادگرایی نیز بسیار معنادار بوده و نشانگر عملکرد حرفه ای کارگردان است. این مسئله به درک درست و چاره اندیشی بانکداران قرون وسطی در برابر وضعیت خطرناکی که پس از برگزاری شوراهای عمومی کلیسا و وضع قوانین مهلک برای بانکداری به وجود آمده بود، اشاره دارد.
در آن دوران، بانکداران تصمیم گرفتند به جای مبارزه علنی با کلیسا، خود را همرنگ جماعت کرده و معاملات مالی را با معیارهای دینی مورد قبول کلیسا منطبق سازند. آنها به اين جمع بندی رسيده بودند كه يافتن راه هاي فرار از مجازات کلیسا و شناسـايی روش هـای مجـاز بـه منظور دريافت ربا و به نوعی دور زدن احكام، بسيار بهتر از مخالفت صريح با آن اسـت.
بر این اساس بانکداران با در پیش گرفتن روش هایی همچون اخذ جریمه دیرکرد وام، جبران هزينه فرصت، معامله های خارجی و اخذ بهره در قالب تبدیل ارز خارجی به پول رایج، دریافت بهره در پوشش اجاره و انواع معاملات واهی دیگر توانستند شرایط را به نفع خود رقم بزنند.
وقتی رئیس زندان از سلول اندی خارج می شود، کتاب مقدس را به وی بازگردانده و می گوید: «نمی خواهم از خواندن این کتاب محروم شوی. رستگاری (رهایی) در این کتاب است».
این جملات نیز یکی دیگر از المان های مربوط به مسیحیت در این فیلم است. این جملات را به خاطر داشته باشید ؛ زیرا در انتهای فیلم وقتی اندی از زندان فرار کرده دوباره تکرار می شوند. رئیس زندان، رستگاری را در کتاب مقدس و مسیحیت می داند؛ اما اندی تعریف دیگری از رستگاری دارد که در ادامه با آن آشنا خواهیم شد.
اما درباره کلمه «رستگاری» که اصلی ترین مفهوم مورد بحث در این فیلم است باید به موضوع تاریخی توجه داشت. در قرون وسطی، دیدگاه سنتی کلیسای کاتولیک این بود که نجات، منحصر در ایمان به مسیح و در انحصار کلیسای کاتولیک است و خارج از سازمان کلیسای کاتولیک به هیچ وجه نجات و رستگاری ممکن نیست. انتخاب کلمه «رستگاری» در اسم فیلم نیز یکی از المان های اصلی در فهم لایه پنهان آن است که ما را به عقیده کلیسای کاتولیک پیرامون این مفهوم راهنمایی می کند.
رئیس زندان پس از ارزیابی اندی به دفترش بازمی گردد و قصد دارد تا از مهارت بانکداری وی در راستای افزایش ثروتش بهره برداری کند. در صحنه ای از فیلم رئیس زندان، اندی را به دفترش احضار کرده تا شرایط بهتری را به وی پیشنهاد داده و شغلش در زندان را نیز بهبود ببخشد.
اگر به رفتار رئیس زندان دقت کنیم متوجه خواهیم شد که قصد دارد از اندی در راستای منافع خود استفاده کند اما ابتدا تلاش می کند تا با بهبود شرایط زندان برای وی، نظرش را جلب کند. اندی از رختشویی زندان به کتابخانه منتقل می شود و شرایط کاری آسان تر و تمیزتری برایش فراهم می گردد و همه اینها فقط به دلیل نیازی است که رئیس زندان به اندی دارد.
همین اتفاق در قرون وسطی نیز رخ داد و با گذشت کلیسا مجبور شد به دلیل نیازی که به بانکداران داشت از مواضع خشن و قاطع خود کوتاه آمده و شرایط را برای فعالیت بانکداران بهبود ببخشد.
وقتی اندی وارد دفتر کار رئیس می شود چشمش به تابلوی روی دیوار می افتد. «قضاوت او به زودی فرا می رسد». این جمله کتاب مقدس هر روز در برابر رئیس زندان قرار دارد و در ادامه فیلم خواهیم دید که وی علیرغم ادعایی که در دینداری دارد، دچار فساد مالی بوده و از زندانی کردن و حتی از کشتن انسان های بی گناه ابایی ندارد.
در پایان فیلم نیز همان گونه که روی تابلو نوشته شده، قضاوت الهی به سراغش می آید و همه چیزش را از دست می دهد. بنابراین تک تک جملاتی که از کتاب مقدس در این فیلم ذکر می شود کاملا هدفمند هستند.

تابلوی روی دیوار نورتون رئیس زندان، یکی دیگر از المان های مسیحی فیلم است. جالب اینکه بعدا متوجه می شویم گاوصندوقی در پشت آن قرار داشته و تمام فسادهای مالی وی در آن جای می گیرد.
پس از پیچیدن آوازه مهارت اندی در زندان، ماموران به سراغ وی می آیند و از او می خواهند در انجام امور مالی به آنها کمک کند.
در این صحنه از فیلم، شاهد نرم شدن رفتار ماموران زندان با قهرمان فیلم هستیم. راوی داستان می گوید در ماه آوریل، اندی کارهای مالیاتی نصف ماموران زندان را انجام داد و سال بعد تمام کادر زندان حتی رئیس آنها برای انجام امور مالیاتی خود و مشاوره به وی رجوع کردند. در اینجا اندی توانسته تمام سیستم را به خود وابسته ساخته به عمق ساختار نفوذ کند. دسترسی اندی به امور مالی رئیس زندان، مسئله ای بسیار مهم بوده و در پایاین فیلم خواهیم دید که منجر به تحولی بزرگ در کل سیستم می شود.
در لایه دوم فیلم و بعد تاریخی ماجرا نیز شیوه های جدید بانکداران در گرفتن بهره که با قوانین کلیسا هماهنگ بود موجب گردید فئودال های مورد حمایت کلیسا برای توسعه املاک خود و تامین شرایط لازم جهت اعزام نیرو به جنگ های صلیبی از بانک ها وام دریافت کنند.
همکاری بانک ها در جنگ های صلیبی نیز یکی دیگر از زمینه های جلب توجه و نرمش کلیسا نسبت به بانکداران بود. بدین ترتیب بانکداران به تدریج معاملات خود را گسترش داده و ثروت زیادی جمع کردند. رشد معاملات بازرگانی موجب انباشته شدن ثروت نزد بانک ها گردید و به مرور کلیسا هم ناچار شد با اکراه خود را با واقعیت وفق دهد.
دقت داشته باشید که هم در فیلم «رستگاری در شاوشنک» و هم در تاریخ قرون وسطی، آنچه موجب بهبود شرایط برای بانکداران گردید کمک به تامین منافع مالی سیستم مسیحی حاکم بود.
در آن دوران برخی از نظریه پردازان کلیسا از معاملات تجاری و وام، تعاریفی ارائه دادند که حاکی از پذیرفته شدن بهره دردنیای مسیحیت بود. این روند بجایی رسید که اغلب دولت های اروپایی، قوانین خود را علیه بهره لغو کردند. از این پس احکام کلیسا بر علیه بهره تبدیل به سند پوسیده ای شد که اغلب افراد آنرا نادیده می گرفتند.
«راسل» درباره این اتفاق تاریخی گفته است: در قرون وسطی، ارباب کلیسا و کشیشان، قدرت سیاسی و اقتصادی خود را مدیون ساختار فئودالیسم بودند. به همین دلیل رباخواری را حرام می دانستند. اما در پی وقوع تحولات اجتماعی همچون جنبش اصلاحات دینی، این وضعیت دگرگون شد. اکثر پیشوایان جنبش اصلاحات دینی یعنی پروتستان ها، خود بازرگان بودند و از راه رباخواری مال می اندوختند و با اقداماتی هدفمند حرمت شرعی ربا را از بین بردند. پس از آن معاملات بانکی و تجاری رونق زیادی گرفت و سرمایه های زیادی در ازای نرخ بهره به کار رفت. چندی برنیامد که کلیسای کاتولیک نیز از رباخواران پیروی کرد و رباخواری را روا دانست .
اندی پس از اثبات توانایی خود و تسلط نسبی بر سیستم به فکر انجام یکی سری اصلاحات در جامعه زندان می افتد. گسترش کتابخانه و تشویق جامعه زندانیان به مطالعه کتاب، اولین فکری است که به ذهن او خطور می کند.
نویسنده فیلمنامه «رستگاری در شاوشنک» در این بخش تلاش کرده تا عملکرد بورژوازی در قرون وسطی را به نوعی شبیه سازی کند. گفتیم که ساختار جامعه اروپا در قرون وسطی بر پایه فئودالیسم بود. آموزش و پرورش در چنین نظامی مختص خواص بود و مردم عادی که به عنوان دهقان و رعیت روی زمین های اربابان کار می کردند نیازی به سوادآموزی نداشتند.
با افزایش ثروت بورژواها و رشد شهرها که برای انجام بسیاری از مشاغل از جمله بازرگانی، پزشکی و غیره، نیازمند افرادی با مهارت و تحصیلکرده بودند. از این رو جامعه بوژوا به ایجاد مدرسه و دانشگاه احساس نیاز پیدا کرد و علیرغم مخالفت کلیسا، مدارس غیرمذهبی در شهرهای جدید تاسیس شد.
در ابتدای کار، معلمان زیادی برای تدریس در این مدرسه ها وجود نداشت و به ناچار از برخی کشیش ها در این مورد کمک گرفتند؛ اما در قرن چهاردهم میلادی، تعداد معلمان غیرروحانی افزایش یافت. در سال های بعد بسیاری از مردم، فرزندان خود را برای آموزش خواندن ونوشتن لاتین بعنوان موضوعی ضروری برای تجارت خارجی و حتی مشاغل کلیسایی به آنجا می فرستادند.
در یکی از سکانس های فیلم، اندی یک صفحه گرامافون پیدا کرده و با استفاده از فرصت در را روی نگهبانان زندان می بندد، سپس موسیقی را در تمام فضای زندان پخش می کند. این موضوع موجب عصبانیت شدید رئیس زندان شده و رفتن وی به انفرادی می شود.
اندی با پخش موسیقی برای زندانیان در واقع اولین مخالفت علنی خود را با فضای مرده و سردی که سیستم مسیحی حاکم بر زندان ایجاد نموده، انجام می دهد؛ اما سیستم به دلیل نیازی که به وی دارد تنها دو هفته انفرادی برایش در نظر گرفته و از آسیب زدن به او خودداری می کند.
در لایه پنهان فیلم نیز بورژوازی پس از کاهش تهدیدات پیشین و تسلط نسبی بر اوضاع، روند مخالفت خود با کلیسا را به صورت نرم آغاز نمود. این مخالفت دارای ابعاد مختلفی بود که برای نمونه به بخشی از آن اشاره می کنیم.
توسعه صنعت و بازرگانی در شهرها نیاز آنها به کارگر را افزایش می داد. ازین رو تشویق هایی را برای جذب سرف ها (رعیت دهقان) که روی زمین های فئودال های متحد کلیسا کار می کردند در نظر گرفتند. شهرداری ها اعلام کردند که هر کس به مدت ۳۶۵ روز در شهری اقامت داشته باشد، بی آنکه دیگران او را به عنوان سرف بشناسد، یک شهروند آزاد محسوب شده و مورد حمایت قوانین و نیروی نظامی شهر قرار خواهد گرفت.
این موضوعات به تدریج موجب به وجود آمدن مخالفت های اجتماعی و کوچ گسترده سرف ها به شهر گردید. گسترش مباحثی همچون حقوق شهروندی و عدالت باعث شد تا سرف هایی که در روستاها و املاک فئودالی باقی مانده بودند نسبت به عوارض و باج هایی که طی سال ها به فئودال ها می دادند تردید کرده و بنای مخالفت گذاشتند. این تحولات به تدریج موجب تشکیل انجمن های روستایی گردید. انجمن هایی که برای دفاع از حقوق سرف ها در برابر فئودالیسم سوگند یاد کرده و آنها را به اتحاد جهت احقاق حقوق خود فرا می خواندند.
در فیلم پیرمردی به نام بروکس وجود دارد که ۵۰ سال از عمرش را در شائوشنک گذرانده و در لحظه آزادی تلاش می کند تا با کشتن یکی از دوستانش مجددا محکوم شده و در زندان بماند. وی پس از آزادی از زندان نیز قادر به ادامه زندگی نبوده و سرانجام خود را دار می زند.
بروکس از نگاه کارگردان فیلم، نماد افرادی است که در زندان مذهب گرفتار شده و ذهن آنها نمی تواند واقعیتی جز باورهای مذهبی مورد قبول خود را بپذیرد. از لحاظ شخصیت پردازی، بروکس دقیقا نقطه مقابل اندی است. بروکس بعد از سپری کردن سالهای طولانی به طور کامل تسلیم شرایط و سرنوشتش می شود. برعکس او، اندی دوفرین شخصیتی که به دنبال حذف کل سیستم بوده و علیرغم گذران سال های طولانی در زندان، هیچگاه به آن وابسته نمی شود.
در این میان، شخصیت سومی هم وجود دارد که «رد»، نماد آن است. رد در فضایی بین اندی و بروکس سرگردان است. او پس از آزادی از زندان دقیقا همان مراحلی را طی می کند که بروکس طی کرده بود؛ اما در آخرین لحظه، تنها عاملی که موجب نجاتش می شود دنبال کردن جهان بینی مورد نظر قهرمان فیلم یعنی اندی دوفرین است.
شخصیت انسان مسیحی قرون وسطی
نویسنده و کارگردان فیلم از خلق شخصیت بروکس، هدف خاصی دارند. بسیاری از اندیشمندان غربی عصر رنسانس اعتقاد داشتند که کلیسا با ترویج مسیحیت، جامعه اروپا را تبدیل به زندانی با دیوارهای بلند کرده است. زندانی سرد و بی روح که تنها کارکرد آن تحقیر شخصیت افراد و تهی کردن آنها از ارزش های انسانی است.
به عنوان مثال «ژان ژاک روسو» معتقد بود که مسیحیت، انسان را فقط به بردگی فرا می خواند و مسیحیان واقعی چیزی جز بردگان کلیسا نیستند. همین نظریات موجب شد تا کلیسا، حکم جلب او صادر کرده و کتابهایش را در پاریس آتش بزنند.
رد مجددا به جلسه ارزیابی رفته تا تعدادی از مسئولین قضایی درباره عفو یا ادامه محکومیت وی تصمیم گیری نمایند. رد به آنها می گوید که پس از ۳۰ سال حبس، اکنون به فرد دیگری تبدیل شده و از جرم خود پشیمان است. بنابراین دیگر برای جامعه خطری ندارد. اما سیستم مسیحی غیرمنطقی و مستبد حاکم، حاضر نیست این واقعیت بدیهی را قبول کند.
گریز مجدد کارگردان به جلسه عفو مشروط رد و بدون نتیجه بودن آن به این دلیل اتفاق می افتد که کارگردان می خواهد در پایان فیلم به تاثیر تغییر سیستم حاکم در سرنوشت افراد جامعه اشاره کند. در انتهای فیلم و پس از براندازی رئیس مسیحی زندان که منجر به جایگزینی یک سیستم غیردینی در شائوشنک شده است، شاهد برخورد متفاوت مسئولین جدید زندان با رد و دیگران خواهیم بود.
در فیلم رستگاری در شائوشنگ، «رد» نماد قشری از جامعه اروپای قرون وسطی است که با بورژوازی همراه و همگام شده و تغییر کردند. نکته بسیار ظریفی در خلق شخصیت رد و نحوه حضورش در جلسات عفو مشروط وجود دارد که به ما در فهم معنای مورد نظر نویسنده و کارگردان فیلم کمک می کند.
سکانس های مربوط به جلسه رد با مسئولین عفو مشروط در سه جای فیلم گنجانده شده است. جلسه نخست مربوط به ابتدای فیلم و زمانی است که هنوز اندی دوفرین وارد زندان نشده است. در آن جلسه شاهد رفتاری مضطرب از سوی رد هستیم.
body language او هنگام ورود به هر یک از سه جلسه کاملا متفاوت بوده و گویای حالات درونی وی و در لایه دوم و پنهان فیلم نیز گویای وضعیت روحی و اعتماد به نفس مردم قرون وسطی و عصر رنسانس است.
در جلسه نخست که در ابتدای فیلم شاهد آن هستیم، رفتار رد پس از ورود به اتاق، نشان دهنده نگرانی و اعتماد به نفس پایین است. کارگردان تلاش کرده با استفاده از دانش روانشناسی و زبان بدن بازیگر، این معنا را به بیننده منتقل نماید. مچاله شدن کلاهی که در دست رد قرار دارد و ضربه زدن مداوم انگشت های وی به کلاه، یکی از همان نشانه هاست.
تغییر مداوم و سریع حالت دستها نیز یکی دیگر از حالات بدنی وی است که نشان دهنده اضطراب است. رد، ابتدا دستهایش را پشت سرش گذاشته و سپس آنها را جلو می آورد اما مجددا پشیمان شده و دوباره پشت سر خود می برد. حرکت های متوالی بدن هنگام نشستن روی صندلی، حرکت مداوم چشم ها به چپ و راست و «بله قربان» گفتن های مکرر نیز نشان دهنده اضطراب و ترس از موقعیتی است که در آن قرار گرفته است.
در صحنه دوم که همین بخش از فیلم است، رفتار رد نسبت به جلسه نخست، کمی متفاوت شده و بادی لنگویج او تغییراتی نسبت به قبل پیدا کرده است. این بار دیگر خبری از اضطراب قبلی نیست. وی به محض ورود به اتاق دست هایش را در کنار بدنش قرار داده و می ایستد و بر خلاف دفعه پیش لبخند کمرنگی بر چهره دارد. این رفتارها از وجود اعتماد به نفس در وی خبر می دهد.
همه اینها به دلیل تعامل وی با اندی دوفرین اتفاق افتاده است. زیرا در فیلم می بینیم که رد بیشتر وقت خود را با اندی گذرانده و به همین دلیل تحت تاثیر وی قرار گرفته است. کارگردان سعی دارد از این طریق، افزایش اعتماد به نفس و تغییر رفتار تدریجی مردم قرون وسطی که در تعامل مستمر با بورژوازی قرار داشتند را نسبت به سیستم مسیحی حاکم و فئودال های متحد آن القا کند.
What’s up to every body, it’s my first pay a quick visit of
this weblog; this weblog carries amazing and truly excellent stuff in favor of visitors.
my blog post :: опрессовка отопительной системы
Very good article. I am dealing with many of these issues as well..
Also visit my page … Twicsy
Very nice post. I simply stumbled upon your blog and wished to say that I’ve truly enjoyed
browsing your blog posts. After all I’ll be subscribing in your rss feed and
I’m hoping you write once more very soon!
my webpage … Twicsy